... برای دیدن اندازه اصلی، بر روی تصویر تلیک نمایید ...
سادهزیستی خصوصیت دائمى وحید بود. طوری تربیتش کرده بودند که به دیگران فکر کند و مردم را فراموش نکند و خودش را سختی دهد تا در دردهای آنها شریک باشد. وقتی دید مادر خیار نوبرانه خریده است، گفت این که درست نیست ما خیار دانهای ۵ قران بخوریم و بعضیها نداشته باشند... . یک خیار را برداشت و چهار تکه کرد و به هر نفر یک تکهاش را داد. (براساس کتاب «دیالمه»، ص ۲۳)
... برای دیدن اندازه اصلی، بر روی تصویر تلیک نمایید ...
آنچه ما از ابتدای انقلاب فاقد آن بودیم و چوب آن را می خوریم ، این است که افراد را درست نمی شناختیم و آگاهی از مواضع آنان نداشیم و همین امر باعث شد که اسلام شناسان اروپایی بر مبنای آزادی های غلط غربی، آنچه را خواستند به خورد این ملت دادند و سعی نمودند مسلمانان مومن را با برچسب های گوناگون از میدان به درنمایند.
می دانید چماقداری از آن ما و اسلام نبود.ما به عنوان مسلمان استدلال و منطق داریم. چماقداری از آن نیروهای چپ و راستی است که برای فرود آوردن چماقشان بر سر این ملت فراهم آورند و ظاهرا خود را ضد چماق معرفی کردند والا چه زمانی ما حرف حساب را نشنیده ایم ؟چه زمانی از بحث آزاد فرار کرده ایم که امروز آن ها به خود اجازه می دهند فریاد برآورند که ما اهل بحث آزادیم و بقیه زور می گویند؟
(سخنرانی مورخه ۱۳۵۹/۱۲/۱۵ | کتاب دیالمه، ص ۱۸۳)
... برای دیدن اندازه اصلی، بر روی تصویر تلیک نمایید ...
مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذرهای عدم خلوص در ما باشد امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط میکنیم. فردا نباشد پسفردا سقوط میکنیم چون انقلاب هر زمان یک موج میزند یک مشت زباله را بیرون میریزد. {برگزیده ای از سخنرانی «خلافت دائمی» و «در شب قیام»}
جناب سرهنگ (پدر شهید) آدم خوشفکری بود؛ نانهای خشک ارتش را فروخت و نردهها و نمای مسجد کنار بیمارستان را ساخت؛ پرهای مرغهای آشپزخانه را هم فروخت و چمنکاری محوطهی بیمارستان را انجام داد؛ حتی فضلهی کبوترهای آنجا را جمع میکرد و میفروخت و پولش را به زخمی میزد.
نظم پدر هم زبانزد بود. میتوانستی ساعتت را با کارهایش تنظیم کنی. وحید میراثدار همین ویژگیهای پدرش شد؛ پر کار و با اراده و مهمتر از همه، شجاع در انجام دستورات دین. مؤذن پادگان ارتش در زمان دینستیزی رضاخانی، مربی پسری شد که سخنران منابر ضد ظلم در دوران محمدرضا بود.
*براساس کتاب « #دیالمه»، ص ۱۶ / « #آقا_وحید»، ص ۱۱
در ۴ اردیبهشت ۱۳۳۳ (۲۰شعبان ۱۳۷۳) اولین فرزند خانواده ی دیالمه
در تهران چشم به جهان گشود.
عبدالحمید (وحید) در خانواده ای معتقد و مذهبی پرورش یافت؛
مادرش از خانواده ای اصیل و نوه ی آیت الله افجه ای بود و پدر رئیس بیمارستان ارتش.
هوش و ذکاوت، ایثار و محبت، ساده زیستی و نوع دوستی، درایت و مدیریت و ابتکار میراثی بود که وحید از پرورش در چنین خانواده ای تحصیل کرد؛ خانواده ای که دغدغه شان برداشتن باری از دوش مردم رنج کشیده بود، معتقد به فهم حقایق دین و مکتبشان بودند و به باور هایشان، با شجاعت تمام و بدون ملاحظه ی خوشایند این و آن، عمل می کردند. وحید در چنین خانواده ای رشد یافت و خود الگو و مرشد خواهرانش شد...
📚|برش هایی از زندگی و مبارزات شهید دکتر عبدالحمید دیالمه
گردآورنده کتاب:حجت احمدی زر | محمدمهدی خالقی
ناشر کتاب: دفتر نشر معارف
این کتاب ( #آقاوحید) حاوی مجموعه خاطراتی از آن شهید بزرگوار در قالب ویژگی های او از دوران کودکی تا تحصیل، مبارزات قبل از انقلاب، مبارزات بعد از انقلاب، کارهای علمی، سیاسی و فرهنگی، نمایندگی مجلس، استادی دانشگاه و … می باشد که در قالب داستانک و با ذکر راوی آن ها در گوشه ای از صفحات به گونه ای که قالب داستانک وار کتاب دچار مشکل نگردد، آماده سازی شده است.
لوح فشرده نرم افزار چند رسانه ای جوانی فراتر از زمان:
اندیشه و سیره شهید دکتر عبدالحمید دیالمه
ناشر الکترونیک: موسسه فرهنگی احیاء ثقلین
موسسه فرهنگی نرم افزاری آرمان
... از اینجا می توانید تهیه نمایید ...
.: اسمش عبدالحمید بود.
توی خانه و بعدها دوستانش
وحید صدایش می کردند.
"معلم شهید دکتر عبدالحمید دیالمه"
نام آور گمنامی که بسیاری از
ابعاد وجودی اش ناشناخته ماند.
به اذن الله، این جا از او می نویسیم. :.