حِزبِ دیالَمه

معرفی ابعاد شخصیتی "معلم شهید دکتر عبدالحمید دیالمه"

حِزبِ دیالَمه

معرفی ابعاد شخصیتی "معلم شهید دکتر عبدالحمید دیالمه"

۱۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است


... برای دیدن اندازه اصلی، بر روی تصویر تلیک نمایید ...

۱۰ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۵۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

.: برای دریافت نسخه rar به صورت دفترچه ای، اینجا تلیک نمایید :.

.: برای دریافت نسخه pdf به صورت سند متنی، اینجا تلیک نمایید :.

" شما می توانید با دریافت این دفترچه و متقبّل شدن زحمت چاپ آن،

نظرات و اندیشه های این شهید عزیز را ترویج نمایید. "

۱۰ بهمن ۹۵ ، ۰۶:۵۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

... برای دیدن اندازه اصلی، بر روی تصویر تلیک نمایید ...

بزرگ‌ترین مسئولیت زن مسلمان ما امروز بعد از انقلاب مسئولیت ایجاد یک نسل مهذب است.. چه کردید برای ساخت این نسل؟  آنهایی که مادر هستند الآن در این مجلس چه‌قدر به فرزندتان یاد دادید که چه‌طور باید زندگی صحیح بر مبنای اسلام داشته باشد امروز  اکثر جوانان ما اعم از دختر و پسر نمیداند که چه‌جور باید زندگی کندنمیداند اصلاً زندگی اسلامی یعنی چی؟»...

«این مادر برای تربیت نسل نیازمند یادگیری علومی است مانند جامعه‌شناسی، انسان‌شناسی تعلیم و تربیت کودک، روان‌شناسی، علوم روز، شناخت اسلام ، و روایات اسلامی است زیرا دقیقه به دقیقه، سال به سال آن در اسلام آمده است».

(سخنان شهید در ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روز زن | منبع: تارنمای احیای ثقلین)

۱۰ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۳۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

عاقبت عدم خلوص

... برای دیدن اندازه اصلی، بر روی تصویر تلیک نمایید ...

مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره‌ای عدم خلوص در ما باشد امروز سقوط نکنیم،  فردا سقوط می‌کنیم. فردا نباشد پس‌فردا سقوط می‌کنیم چون انقلاب هر زمان یک موج می‌زند یک مشت زباله را بیرون می‌ریزد. {برگزیده ای از سخنرانی «خلافت دائمی» و «در شب قیام»}

۱۰ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۳۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

تصویرسازی شهید دیالمه

... برای دیدن اندازه اصلی، بر روی تصویر تلیک نمایید ...

طرح توسط آقای فرشاد خسروی طراحی شده است.

برای ارتباط بیشتر به تارنمای قلمدون مراجعه فرمایید.

۱۰ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره‌ای عدم خلوص در ما باشد امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط می‌کنیم. فردا نباشد پس‌فردا سقوط می‌کنیم چون انقلاب هر زمان یک موج می‌زند یک مشت زباله را بیرون می‌ریزد.

در موج انقلاب یکی همان اول پایین می‌افتد. از اول مخالفت می کند، دیگری یک‌خرده جلوتر، دیگری به شکل دیگر.یکی مقداری مسائل اسلامی را رعایت می‌کرده و می گفته مسلمانم و پیرو «خط امام» هستم . همین شخص  مدتی بعد از «خط امام» پایین ‌افتاده است .

 الآن اگر نگاه کنید آنهایی که در ابتدا بر روی این موج سوار شدند و گاهی اوقات می گویند که ما سقوط نکردیم و هنوز بر روی موج سوار هستیم، در واقع همه سقوط کرده اند! تعدادی‌ از آن ها فقط الآن ماندند.

بنابراین خالص ماندن و به ساحل رسیدن کار دشواری است. اگر قرار باشد که ادعا کنیم که ما می‌مانیم و سقوط نمی کنیم و این بیعت را پذیرفتیم، ادعای بسیار مشکلی خواهد بود.*

{برگزیده ای از سخنرانی «خلافت دائمی» و « در شب قیام»}


۰۱ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

دوره‌ی دبستان را در مدرسه‌ی خصوصی فرهاد سپری کرد و دوره‌ی متوسطه را در رشته‌ی طبیعی در دبیرستان هدف ۱ گذراند. مطالعه‌ی کتاب‌های تاریخ و ادبیات و پس از آن، تلاش‌های فکری و اعتقادی او برای فهم اسلام باعث شد در رشد فکری و  شخصیتی از همسالانش پیشی بگیرد. 

در دوره‌ی دبیرستان، همگام با فعالیت‌های مرسوم تحصیلی، از محضر مدرسین حوزه‌ی علمیه – اساتیدی همچون آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی، آیت‌الله جعفر سبحانی و شهید مطهری- بهره جست.

پس از پایان دوره‌ی دبیرستان، در سال ۱۳۵۲ در رشته‌ی پزشکی دانشگاه مشهد قبول شد؛ نقطه‌ی عطف زندگی ۲۷ ساله‌اش که می‌توان آن را آغاز هجرت وحید به سوی تکلیف دانست.

 شخصیت وحید در این مسیر طوری شکل گرفته بود که به ادای تکلیف بیش از هر چیز دیگر می‌اندیشید و این امر در جوانان آن روزگار به ندرت یافت می‌شد. 

یک سال بعد، وقتی به دلیل فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم پهلوی از ادامه‌ی تحصیل در رشته‌ی پزشکی محروم شد، به تحصیل در رشته‌ی داروسازی دانشگاه مشهد پرداخت؛ در حالی که همچنان استوار و مقاوم به هدف بزرگش می‌اندیشید...

۰۱ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

پدر، آدم بی‌سروصدا و بی‌ادعا و مخلصی بود و همیشه به فکر حل مشکلات مردم. شب‌هایی که در خانه بود، بچه‌ها با صدای اذان و قرآن او از خواب بیدار می‌شدند. وحید این‌ها را می‌دید و یاد می‌گرفت.

زندگی مرفهی داشتند؛ اما مادر و پدر او را طوری بار نیاورده بودند که به فکر رفاه خودش باشد. خانه همیشه محلی برای حل گرفتاری‌های مردم بود. این رفت و آمدها و دیدن آدم‌هایی که هر کدام دردی داشتند، از همان کودکی، وحید را با جنس مشکلات مردم آشنا کرد و باعث شد برای همیشه نگاه‌های خسته و درمانده‌ی‌ مردم را به خاطر بسپرد. 

براساس کتاب « #دیالمه»، صص 17-18

۰۱ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

لقمه‌ی حلال چیزی نبود که به راحتی به دست بیاید، آن هم در ارتش بی‌در و پیکر محمدرضا. پارتی‌های شبانه افسران و فساد آن‌ها البته کوچک‌ترین تأثیری در پاک‌زیستی پدر نداشت. پدر یک ارتشی بود؛ اما امثال او در ارتش شاهنشاهی کم بودند. 

حساسیت جناب سرهنگ (پدر شهید )روی اعتقاداتش و تضادش با کار در ارتش ضد دین، سرآخر او را به قم کشاند تا برای تعیین تکلیف به دیدن آیت‌الله مرعشی برود؛ بماند و در ارتش خدمت کند یا استعفا بدهد و بساط میوه‌فروشی راه بیندازد؟ گفته بودند: «بمانید و خدمت کنید». او هم ماند و خدمت کرد. 

براساس کتاب « #دیالمه»، صص 16-17.

۰۱ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۰۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

جناب سرهنگ (پدر شهید) آدم خوش‌فکری بود؛ نان‌های خشک ارتش را فروخت و نرده‌ها و نمای مسجد کنار بیمارستان را ساخت؛ پرهای مرغ‌های آشپزخانه را هم فروخت و چمن‌کاری محوطه‌ی بیمارستان را انجام داد؛ حتی فضله‌ی کبوترهای آنجا را جمع می‌کرد و می‌فروخت و پولش را به زخمی می‌زد.

نظم پدر هم زبانزد بود. می‌توانستی ساعتت را با کارهایش تنظیم کنی. وحید میراث‌دار همین ویژگی‌های پدرش شد؛ پر کار و با اراده و مهم‌تر از همه، شجاع در انجام دستورات دین. مؤذن پادگان ارتش در زمان دین‌ستیزی رضاخانی، مربی پسری شد که سخنران منابر ضد ظلم در دوران محمدرضا بود.

*براساس کتاب « #دیالمه»، ص ۱۶ / « #آقا_وحید»، ص ۱۱

۰۱ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۵۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر