در رعایت مسائل امنیتی خیلی دقت میکرد؛ مثلاً شماره تلفنها را برعکس مینوشت یا موقع مطالعه، کتاب را جوری میگرفت که وسطش باز نشود تا اگر زمانی گیر افتاد، نفهمند چه کتابهایی میخوانده و خط فکریاش چه بوده است. با وجود این همه احتیاط، چند باری دستگیر شد. خیلی شکنجهاش کرده بودند و بدنش را با سیگار سوزانده بودند؛ ولی نتوانستند از او حرف بکشند. معمولاً سر امتحانات دستگیرش میکردند. ساواک میخواست کاری کند که وحید مشروط شود تا بتوانند بهطور طبیعی از دانشگاه اخراجش کنند که نتوانستند. (براساس کتاب «دیالمه»، ص ۶۲-۶۳)
وحید تأکید داشت کسی که میخواهد وارد کار سیاسی شود، باید اول بنیه دینیاش را تقویت کند و مفاهیم اسلام را درست بفهمد. تشکیلاتی که او پایهگذاری کرد، برخلاف مدل دیگر گروهها، جنبهی دینی قویای داشت. میزان و معیار وحید در مبارزه، چهارچوب اسلام بود؛ هم در تصمیمات و هم در همکاری با دیگر گروههای مبارز. یکبار قرار بود با همکاری گروه دیگری دستگاه تکثیری را از دانشکدهی الهیات بردارند. وقتی وحید دید برای اعضای آن گروه فقط به دستآوردن دستگاه تکثیر مهم است و حاضرند نگهبان بیچاره را هم از سر راه بردارند، از کار کنار کشید. (براساس کتاب «دیالمه»، ص ۶۳-۶۴)