... برای دیدن اندازه اصلی، بر روی تصویر تلیک نمایید ...
مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذرهای عدم خلوص در ما باشد امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط میکنیم. فردا نباشد پسفردا سقوط میکنیم چون انقلاب هر زمان یک موج میزند یک مشت زباله را بیرون میریزد. {برگزیده ای از سخنرانی «خلافت دائمی» و «در شب قیام»}
لقمهی حلال چیزی نبود که به راحتی به دست بیاید، آن هم در ارتش بیدر و پیکر محمدرضا. پارتیهای شبانه افسران و فساد آنها البته کوچکترین تأثیری در پاکزیستی پدر نداشت. پدر یک ارتشی بود؛ اما امثال او در ارتش شاهنشاهی کم بودند.
حساسیت جناب سرهنگ (پدر شهید )روی اعتقاداتش و تضادش با کار در ارتش ضد دین، سرآخر او را به قم کشاند تا برای تعیین تکلیف به دیدن آیتالله مرعشی برود؛ بماند و در ارتش خدمت کند یا استعفا بدهد و بساط میوهفروشی راه بیندازد؟ گفته بودند: «بمانید و خدمت کنید». او هم ماند و خدمت کرد.
براساس کتاب « #دیالمه»، صص 16-17.